جدول جو
جدول جو

معنی گربه شانی - جستجوی لغت در جدول جو

گربه شانی
تملّق گویی
مکر، حیله، فریب، ستاوه، کلک، خاتوله، گول، چاره، روغان، کید، ترب، دغلی، ترفند، تزویر، تنبل، دویل، غدر، احتیال، خدعه، قلّاشی، شید، ریو، دستان، دلام، حقّه، نارو، شکیل، نیرنگ، اشکیل
تصویری از گربه شانی
تصویر گربه شانی
فرهنگ فارسی عمید
گربه شانی
(گُ بَ / بِ)
فریفتگی. مکاری: و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میان آورد. (کلیله و دمنه). رجوع به گربه شاندن شود
لغت نامه دهخدا
گربه شانی
مکاری حیله گری، فریفتگی، تملق گویی، میانه را گرفتن اصلاح ذات البین: و این جنس چنان متاصل نگردد که قلع آن در امکان نیاید و آخر بحیلت بلابندی توان کرد و گربه شانی در میان آورد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گربه شان
تصویر گربه شان
محیل و مکار، چاپلوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گربه سان
تصویر گربه سان
گربه مانند مانند گربه
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری کوهدشت و 5 هزارگزی شمال اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. هوای آن معتدل، دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود و محصول آن غلات تریاک و لبنیات و پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادر و طناب بافی و راه آن اتومبیل رو است. ساکنین از طایفۀ سادات بوده چادرنشین هستند. در این آبادی امام زاده ای به نام داودرش وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(گِ یَ یا یِ یِ)
گریه از روی شوق کردن. اشک شادی. گریۀ شوق:
اگر شمع مزار من نریزد گریۀ شادی
که داغ خون من از دامن دلدار میشوید.
میرزا صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(زَ بُ دَ)
فریفته شدن:
هرگز به دروغ این فرومایه
جزجاهل و غمر گربه کی شاند.
ناصرخسرو (از امثال و حکم دهخدا).
به حسرت جوانی به تو بازناید
چراژاژ خایی چرا گربه شانی.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ)
با گربه بازی کردن. گربه را دوست داشتن و با او وررفتن
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ)
کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج). محیل. مکار. فریب دهنده. (از برهان) (از آنندراج). به عقیدۀ علامۀ دهخدا صحیح کلمه ’گربه شان’ و صحیح گربه سانی، ’گربه شانی’ است، در فرهنگ رشیدی نیز ’گربه شانه’ به معنی محیل و مکار آمده: و آن را به حیلت بلا بندی توان کرد و گربه شانی توان به میدان آورد. (کلیله و دمنه). در کلیله های چاپی این تعبیر ’گربه سان’ و ’گربه سانی’ ضبط شده، ولی بر حسب اقرب احتمالات اصل ’گربه شانی’ است. (امثال و حکم دهخدا). گربه شاندن به قرائن استنباط میشود که شاندن مصدر جعلی شانه کردن است (رجوع شود به شاندن) و گربه شاندن و گربه شانگی بمعنی تملق و چاپلوسی کردن:
چو گربه شانگی کی لایق آید
چنین سلطان چنین شیر ژیان را؟
مولوی (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(گُ بَ / بِ)
آنکه پای چون گربه دارد شکاف شکاف. آنکه پای پهن دارد:
پیسی و ناسورکون و گربه پای
خایه غر داری تو چون اشتردرای.
رودکی
لغت نامه دهخدا
گربه شانی: چو گربه شانگی کی لایق آید چنین سلطان چنین شیر ژیان را ک (منسوب به مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
حیله کردن فریفتن، خود را فریفتن، فریفته شدن: بحسرت جوانی بتو باز ناید چرا ژاژ خایی چرا گربه شانی ک (ناصر خسرو)، تملق گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گربه بازی
تصویر گربه بازی
با گربه بازی کردن با گربه ور رفتن
فرهنگ لغت هوشیار