- گربه شانی
- تملّق گویی
مکر، حیله، فریب، ستاوه، کلک، خاتوله، گول، چاره، روغان، کید، ترب، دغلی، ترفند، تزویر، تنبل، دویل، غدر، احتیال، خدعه، قلّاشی، شید، ریو، دستان، دلام، حقّه، نارو، شکیل، نیرنگ، اشکیل
معنی گربه شانی - جستجوی لغت در جدول جو
- گربه شانی
- مکاری حیله گری، فریفتگی، تملق گویی، میانه را گرفتن اصلاح ذات البین: و این جنس چنان متاصل نگردد که قلع آن در امکان نیاید و آخر بحیلت بلابندی توان کرد و گربه شانی در میان آورد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گربه شانی: چو گربه شانگی کی لایق آید چنین سلطان چنین شیر ژیان را ک (منسوب به مولوی)
محیل و مکار، چاپلوس
حیله کردن فریفتن، خود را فریفتن، فریفته شدن: بحسرت جوانی بتو باز ناید چرا ژاژ خایی چرا گربه شانی ک (ناصر خسرو)، تملق گفتن
با گربه بازی کردن با گربه ور رفتن
گربه مانند مانند گربه